محل تبلیغات شما
به نام خدا کار این روزهای من اینه که ی گوشه بشینم، ساعتم رو بگیرم دستم، کوک ساعت رو بکشم و شروع کنم عقب عقب رفتن. ثانیه ها را عقب ببرم، آنقدر عقب ببرم تا برسم به لحظه هایی که آخرین بار دیدمت!! مادر جان، این لحظه ها، دقیقا همان برزخ زندگی من هستند!! ثانیه های ساعتم که به لحظه های آخرین دیدار میرسند، لحظه ای می خندم، لحظه ای اشک توی چشم هایم جمع می شوند. نمی دانم باید برای این لحظه ها بخاطر دیدن روی ماه تو خوشحال باشم یا این ثانیه های تلخ آخرین دیدار زانوی

این کهنه رنگ نمی بازد...

راستش را بخواهی...

دلنوشته.. ،خدای من...

لحظه ,عقب ,ثانیه ,آخرین ,های ,رو ,این لحظه ,به لحظه ,ثانیه های ,آخرین دیدار ,لحظه ای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

bitcoingold