محل تبلیغات شما



به نام خدای مهربان :

آهای عشق کهنه ی من!!
خیلی اتفاقات بعد ی مدت رنگ می بازن، تکراری میشن و دیگه اون حس اول و ندارن!!
خیلی چیزا تکراری که میشن، دیگه شیرین نیستن، جذابیت ندارن و به چشم نمیان!!
عادت که کردی به خیلی چیزهای زندگی، لذتش کم و کمرنگ و کم ارزش میشه، جز اون اتفاق ناب، اون حس قشنگ، اون لذت فراموش نشدنی!!

دوست داشتن تو، عشق ورزیدن به تو!!


عشق تو هر چه بیشتر می گذرد کهنه تر که می شود، بیشتر مستم می کند!!
آهای عشق کهنه ی من، مستم کن، هر روز، هر ساعت، هر لحظه و هر ثانیه!!
من به این حس نیاز دارم، به دوست داشتن تو، الان، همیشه، همیشه تا هستم!!
تو ی تیکه از اون قندی که  سالهاست باهاش چای خستگی هام رو مینوشم،چقدر خوبه که  دستم از داشتنت کوتاه نماند و  سالهاستبا داشتنت هر روز و هر لحظه زنده تر می شوم .

دوستت دارم f

 


به نام خدای عشق

گله دارم از ثانیه ها!!

این ثانیه ها ، کنار تو هستم، می تازند و کافی است دور از تو باشم، انگار مرده اند!!
مگر می گذرند؟!! 

کنارم باش!!
خودت، خاطرت و خیالت کنارم بمان، همیشه بمان، هر لحظه، هر ثانیه!!
خودت، خاطرت و خیالت، شمار نفس های مرا آرام می کنند.

راستش را بخواهی قلب من در همان لحظه های اولین دیدار تو جا مانده است!!
یادآوری آن ثانیه های قشنگ، قلبم را جلا می دهد.
اصلا اشتیاق تکرار هر روزه ی آن ثانیه ها، اوج شادمانی ام را رقم می زند!
باش، کنارم باش، در خیالم، در ذهن و جان من باش
باش تا قلبم کم نیاورد تپیدن را!!

 


به نام خدای مهربان

خدای من!!

کج دار و مریز بندگی ات کردم و میدانم کمتر از آن هستم که باید باشم!

خدایا ،بخاطر تمام آنچه هستم و تمام آنچه که مقدر کردی نگذاشتی باشم ممنونتم!!

من برای همه ی داشته هایم خیلی خیلی مدیون توام.
خدایا بندگی بلد نیستم،گاهی شکرگزاری ات کردم و زمان های زیادی سپاسگزارت نبودم، ببخش، درگذر ، حلالم کن!!
خدای من!!
من دعاها کردم و نگرفت و نشستم غر زدن، غرولند کردن، حرف و حرف و حرف ناشکری، ببخش، حلالم کن، از من بگذر!!
معبود من، با این که تو بهترین بودی اما من کنار تو برای خودم گاه خدای دیگری اختیار کردم، فراموشت کردم و دست به سمت خدای ساختگی دراز کردم تا حاجتم را بگیرم، دیر شد اما فهمیدم در مقابل تنهاترین و بزرگترین و بهترین خدا اشتباه کرده ام، راه کج کرده ام، آدرس گم کرده ام، ببخش و حلالم کن!!
الهی هر گاه سختی ها دیدم به تو پناه آوردم، اما هنگام فراغ و فراخی فراموشت کردم، گاه گرفتاری نسبت بی توجهی به تو دادم و طلبکارانه صدایت کردم و وقت شادی فراموشت کردم، خدای بزرگ، هر وقت موفق شدم به خودم غره شدم و آنگاه که شکست خوردم  به تو نسبت دادم، تو بهترین بودی و من حقیر سراپا گناه بدترین، مرا ببخش، حلالم کن، پاکم کن، عذرم بپذیر ای بهترین رفیق!!
"یا رفیق من لا رفیق له "
حلالم کن!!
خدایا تو آن گونه که من میخواهم هستی، چنان کن آنی باشم که تو می خواهی!!
الهی بَدَم ولی دوستت دارم و از تو طلب همراهی، گوشه چشم، نگاه همیشگی هر چند کم رنگ دارم!!
خدایا لحظه ای اندازه پلک زدن تنهایم نگذار، رهایم نکن ای بهترین رفیق!!

 


به نام خدای مهربان شبای قدر که میشد، شال و کلاه می کردم و به همراه دوستام راهی مسجد محل می شدم. تمام قدر های گذشته، زیر سایه تو، یاد گرفتم احیا کنم، دعا کنم، آرزو کنم. راستش شب قدر من، با بدرقه ی چشمهای آرزومند تو آغاز می شد. برق چشم هات حکایت داشت، اینکه چقدر خوشحالی بابت عافیت فرزندانت، (خدا می داند) یاد گرفته بودم، از همان بدرقه قشنگت نیت کنم، میدونستم بیسواد هستی و حتما عاشق دعا و نیایش و قرآن و آرزوهای قشنگ شبهای قدر، بخاطر همین نیتم فقط نیابت تو و
به نام خدا گفتم خدایا راضی ام به رضای تو، قبول، اما خدا اجازه هست کمی دلتنگی کنم؟ خدایا می شود کمی غصه بخورم، بی تابی کنم، زانوی غم بغل بگیرم؟ خدایا می شود ابری شوم، طوفانی شوم، ببارم؟ می شود خدایا؟ خدای من، از من دلگیر نشو، گفتم راضی ام به رضای تو، اما تمنا می کنم بگذار کمی ابر چشمهایم ببارند، سبک شوم!! خدایا می دانم که مادرم می بیند، می شود گاهی اوقات حواسش را از من پرت کنی، اشک بریزم؟ خدایا، وقتی می بارم، مادرم را میهمان سفره ی بانوی دو عالم کن، نکند
به نام خدا کار این روزهای من اینه که ی گوشه بشینم، ساعتم رو بگیرم دستم، کوک ساعت رو بکشم و شروع کنم عقب عقب رفتن. ثانیه ها را عقب ببرم، آنقدر عقب ببرم تا برسم به لحظه هایی که آخرین بار دیدمت!! مادر جان، این لحظه ها، دقیقا همان برزخ زندگی من هستند!! ثانیه های ساعتم که به لحظه های آخرین دیدار میرسند، لحظه ای می خندم، لحظه ای اشک توی چشم هایم جمع می شوند. نمی دانم باید برای این لحظه ها بخاطر دیدن روی ماه تو خوشحال باشم یا این ثانیه های تلخ آخرین دیدار زانوی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کفسابی زمرددرتهران،کفساب زمرد،سنگسابی